کسب درامد اینترنتی

همه چیز درباره ی کامپیوتر

همه چیز درباره ی کامپیوتر

پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 104
  • کل نظرات : 15
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 11
  • بازدید دیروز : 93
  • ورودی امروز گوگل : 1
  • ورودی گوگل دیروز : 9
  • آي پي امروز : 4
  • آي پي ديروز : 31
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 1201
  • بازدید سال : 2844
  • بازدید کلی : 345552
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 18.117.142.128
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • نظرسنجي
    به نظر شما برای بهتر شدن وبلاگ از چه مطالبی استفاده کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    درباره ما
    همه چیز درباره ی کامپیوتر
    به وبلاگ ما خوش آمدید امیدواریم که خوشتون بیاد
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی

    کسب درامد اینترنتی

    با عرض سلام خدمت شما دوستان گلم بدون مقدمه میریم سر اصل مطلب

    من برای کسب درامد چن تا راه سراغ دارم که میخوام اینجا برای شماا هم بگم تا شما هم با خبر بشید

    راه اول:اولین راه اینه که شما باید یه وبلاگ داشته باشید بعد یه برید تو یکی از سایت هم عضو بشید و یعد بنر اون سایت را بزاری وبلاگت و بعد به ازای هر بازدید کننده که روی بنر اون سایت کلیک کنه یه پورسانتی به شما تعلق میگیره

    برای این کار ری بنری که شما چپ وبلاگ بزگ نمایش داده شده و زیرش هم تو یه بنر زرد با قطر کوچیک نوشته کلیک طلا کلیک کنید

    بعد شما باید تو اون صفحه برید و ثبت نام کنید بعد باید دریافت کد را بزنید و کد را دورون وبلاگتون قرار بدید البته برای این کار هم یه سایتی دیگه ای هم هست که بنرش داخل وبلاگ اولین بنر وبلاگ هستش رو اون کلیک کنید و بازم همین کار را بکنید

    راه دوم:در این راه شما دیگر به وبلاگ احتیاج ندارید کافیست تنها بر روی بنر سیاه رنگی که نوشته کسب درامد از طریق اینترنت کلیک کنید منظروم بنریه که بالای بنر ابی رنگ که در مورد مترجم هستش اون هست

    بعد وقتی روی اون بنر کلیک کردید یه صفحه ی جدید باز میشه که یه فرم ثبت نام داخلش هست اون فرم را پر کنید بعد از پر کردن فرم یه لینک فعال ساری به ایمیلتون ارسال میشه که باید روی اون کلیک کنید حالا حساب کاربری شما با موفقیت فعال شده است الان  شما باید وارد سایت شوید

    و قت وارد سایت شدید روی فعالیت و کسب درامد کلیک کنید بعدش چن تا گزینه میاد که شما باید گزینه ی بازدید خودکار را انخاب کنید بعد یه صفحه ی جدید باز میشه که اگه در صفحه ی جیدید یکمی بیاید پایین یه گزینه هست که نوشته شروع بازید اگه روی اون کلیک کنید سایت به طوری خودکار تبلیغ های مورد نظر را میبیند و یه پورسانتی هم به حساب شما واریز میکنه

    من خودم به این دو روش کسب درامد میکنم البته تازه شروع کردم

    برا همین هم به شما میگم که اگه درامدتون اول کم شد ناامید نشید ادامه بدید کم کم موفق میشد

    راستی برای راه دوم اگه اون بنری که گفتم پیدا نکردید روی این لینک کلیک کنید همون مراحل میاد باید طی کنید فقط دیگه بنری در کار نیست باید روی این لینک کلیک کنید

    اینم لینکhttp://www.mitrarank.ir/?where=register&reagent=6208

    .

    .

    .

    .

    نظر یادتون نره

    داستان واقعی از نادر شاه


    زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟
    قرآن.
    - از کجای قرآن؟
    - انا فتحنا….

    نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
    سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن اباکرد.
    نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
    گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.
    نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
    پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند.
    می‌گوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد.
    حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
    از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد

     

     

     

    نظر ما فراموش نشه هااااااااا

    داستان شماره 3

    در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

    عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:

    «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

    بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»

    ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»

    داستان جذاب و کوتاه2

     

    پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب برمی خواست وتا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود

    هم زمان با طلوع خورشید از نردها بالا می رفت تا کمی استراحت کند در دور دست ها خانه ای با پنجرهایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود . با خود می گفت : " اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه حتما بسیار عالی خواهد بود . بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک آن را می بینم ".....

    یک روز پدر به پسرش گفت به جای او کارها را انجام می دهد و او می تواند در خانه بماند . پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های طلایی رهسپار شد .
    راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش را می کرد . بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با نزدیک شدن به خانه متوجه شد که از پنجره های طلایی خبری نیست و در عوض خانه ای رنگ و رو رفته و با نرده های شکسته دید . به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا در آورد . پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود . سوال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را دیده است یا خیر ؟ پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت ایوان برد . در حالی که آنجا می نشستند نگاهی به عقب انداختند و در انتهای همان مسیری که طی کرده بود و هم زمان با غروب آفتاب , خانه خودشان را دید که با پنجره های طلایی می درخشید.

    متن و جملات عاشقانه

    به کدامین بهانه مرا اینگونه به دنیایت پیوند زدی ....

    که اینگونه محتاج بودنت شده ام ؟؟؟؟

     

    __________________________________________________________________________________

     

    دیشب در خواب ناگهان خدا در گوش من گفت:

    تو را چه به عشق. . .

    گفتم چرا؟

    گفت تو خوابی و عشقت در آغوش دیگریست  . . .

    لبخندی زدم و گفتم :

    خدایا این مخلوق توست . . .

    شاید تو خوابی که خبر از رسم دنیایت نداری . . .

     

    ________________________________________________________________________________

     

    هیچکس نفهمید . . .

    شاید شیطان عاشق حوا بود که برای آدم سجده نکرد . . .

     

    _________________________________________________________________________________

     

    خدایا کودکیم را گرفتی جوانی ام را دادی . . . .

    عقلم را گرفتی عشق را دادی . . .

    عشق را گرفتی و تنهایی را دادی . . . 

    خنده هایم را گرفتی و غم را دادی . . .

    آرزوهایم را گرفتی و حسرت ها را دادای .. . .

    خدایا برگرد . . .

    من هنوز نفس میکشم . . .یادت رفت نفسم را بگیری . . .

     

    _________________________________________________________________________________

     

    خسته ام . . . .

    نه اینکه کوه کنده باشم . . . .نه . . .

    دل کنده ام . . . .

     

    _________________________________________________________________________________

     

    گرمای تنت ارزانی همان لاشخورها . . . .

    من سرمای تنم را به گرمای هوست ترجیح میدهم . . .

     

    _________________________________________________________________________________

     

    گاهی حجم دلتنگی هایم آنقدر زیاد  میشود که دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . .

    دلتنگ کسی که گردش روزگارش به من که رسید از حرکت ایستاد . . .

    دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید . . .

    دلتنگ خودم . . .

    دلتنگ تو لعنتی . . .

     

    ________________________________________________________________________________

     

    گاهی دلم به اندازه ی یک مجلس ختم میگیرد . . .

    حتی اگر تمام خیابان ها را آذین بسته باشند . . .

    کاش بودی عزیز لعنتی ام . . .

    کاش . . .

     

    ________________________________________________________________________________

     

    گاهی باید بگذری و بروی رفیق . . . .

    وقتی میمانی وتحمل میکنی از خودت یک احمق میسازی . . .

     

    ________________________________________________________________________________

     

    مهلت بده لعنتی . . . .

    قبول . . . . میروم . . .

    فقط پایت را بردار تا غرورم را جمع کنم . . . .

     

    __________________________________________________________________________________

     

    میدانی رفیق . . .

    دلم یک آمدن میخواهد بی هیچ رفتنی . . .

    و یک همدم که خیانت نداند . . .

     

    _________________________________________________________________________________

     

     


    تو را هر لحظه به خاطر می آورم

    بی هیچ بهانه ای

    شاید دوست داشتن همین باشد...

     

    شاهکاری برای دختر خانومای عزیز

    تمام دخترای ایران از نشر این شاهکار خنده دار طنز در دنیای اینترنت می ترکن اما تا حالا مغز یه دختر نتونسته در پاسخ به این شعر چند جمله خنده دار در باره پسرا ردیف کنه

    شعر طنزی گفتـه ام خیـلی قشنگ                             نقـــد کن امـا بدون فحـش و جنـگ

     

    دختری با مادرش در رختخــــــواب                        درد و دل میکرد با چشمی پر آب

    گفت مادر! حالم اصلا خوب نیست                         زندگی از بهر من مطلوب نیست
     
    گو چه خاکی را بریزم بر سرم                          روی دستت باد کــردم مادرم

     

     

    سن من از 26 افزون شده                                  قلب من آتش گرفته خون شده

    هیچکس مجنون این لیلا نشد                           شوهری از بهر من پیدا نشد


    غم میان سینه شد انباشته                             بوی ترشی خانه را برداشته
     
    مادرش چون حرف دختر را شنفت                    خنده بر لب آمدش آهسته گفت:
     

    دختـرم بخت تو هم وا میشود                           غنچه ی عشقت شکوفا می شود

    غصه ها را از وجودت دور کن                            این همه شوهـر یکی را تور کن
      

    گفت
    دختر:‌ مادر محبوب من‼                            ای رفیق مهـربان و خوب من

    گفتـه ام با دوستـانم بارهـا                               من بدم می آید از این کار ها


    در خیابان یا میان کــوچه ها                              سر به زیرم با وقارم هر کجا

    کی نگاهی میکنم بر یک پسر                           مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟؟

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر                     با سعید و یاسر و داود خطـر

    با سه تاشون رفته بودیم سینما                        بگـذریم از باقی این ماجـرا

    یک سری هم صحبت یاسر شدم                       او خرم کرد آخرش عاشق شدم


    یک دو ماهی یار من بود و پرید                          قلب من از عشق او خیری ندید

    مصطفای حاج قلی اصغر شله                           یه زمانی عاشق من شد بله  
     
    بعد هوتن یار من فرهــاد بود                             البته وسواسی و حساس بود


    بعداز این وسواسی پر ادعا                               شد رفیقم خان داداش المیرا

    یعد اون من عاشق مانی شدم                          بعد مانی عاشق هانی شدم  

    بعد هانی عاشق نادر شـــدم                            بعد نادر عاشق ناصــر شدم

    مادرش آمــــد میان حــرف او                            گفت: ساکت شو دیگه بی چشم و رو!

    گرچه من هم در زمان
    دختری                            روز و شب بودم به فکر شوهری

    لیک جز آنکه تو را باشــد پدر                             دل نمی دادم به هر کس این قدر

    خاک عالم برسرت خیلی بدی                         واقعا که پوز مادر را زدی (-̮̮̃-̃)

    اس ام اس های عاشقانه

     

    به نام کسی که یادش در بهار من ، نامش در اندیشه من ، عشقش در قلب من ، کلامش در دفتر من ، دیدارش آرزوی من است

     

     

    زندگی حکمت اوست

    زندگی دفتری از خاطره هاست

    چند برگی را تو ورق خواهی زد

    ما بقی را قسمت

     

     

    وقتی تنهاییم دنبال یک دوست می گردیم، وقتی پیداش کردیم دنبال عیب هاش می گردیم

    وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش می گردیم

    و باز تنهاییم

     

     

    همیشه گورستانی در قلبت برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز

     

     

    برای داشتن چیزی که تا به حال نداشتی

    کسی باش که تا به حال نبودی

     

     

    هرگاه شادم یاد تو غمگینیم می کند. هرگاه غمگینیم یاد تو شادم می کند

    پس هر دو را دوست دارم چون حکایت از تو می کند

     

     

    غم هایت را بر روی شن بنویس تا باد آن را با خود ببرد

    شادیهایت را بر روی سنگ بنویس تا برای همیشه باقی بماند

     

     

    داشتم اشک هایم راروی نامه ای عاشقانه باقطره چکان جعل می کردم خاطرم آمدشاید دلتنگ خنده هایم باشی

    ببخش اگر این روز ها عشق با گریستن اثبات می شود

     

     

    عشق درد سری است که باید برای فراموش کردن ان عشق تازه ای را پیدا کرد

     

     

    چشم هایت وقتی دروغ می گویی زیبا تر می شوند

    اگر می خواهی زیبا ترین باشی همیشه به من بگو دوستت دارم.

    زیباترین متنهای عاشقانه

    ليست صفحات

    تعداد صفحات : 1
    صفحه قبل 1 صفحه بعد
    تبلیغات
    نویسندگان
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    صفحات جانبی
    تبادل لینک هوشمند

      تبادل لینک هوشمند
      برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همه چیز درباره کامپیوتر و آدرس camoutermajazi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    آخرین نظرات کاربران
    یحیی بلوچ از چابهار - بسیار سایت خوب وجذابی دارید - 1395/7/18
    adnan1 - کاکا من چتا بودم گروه زده بودم الان دیگه نمی دونم چرا بالا نمیاد این کی درست میشه؟
    پاسخ: ب احتمال زیاد سایت چتا بسته شده شما هم اگه واقعا چت روم یا سایت میخوایید بهتره حرفه ای عمل کنید اگه چت روم میخوایید این شماره ی تماس منه تماس بگیرید 09136940239 - 1395/3/23
    رویای شبانه - نایس وب
    پاسخ:این یعنی چی حالا؟ خیلی سازنده بود واقعا نظرتون - 1394/12/7
    سجاد - دست درد نکنه
    پاسخ: خواهش میکنم بازم ب ما سر بزنید - 1393/10/3/camoutermaja
    ƦЄƓƝЄƦ - سلام
    آقا محمد کارت خیلی درست
    مرسی از کارت - 1393/1/13/camoutermaja
    afee - عالییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییی
    پاسخ: قابلی نداشت ♣ - 1392/12/2
    m - jaleb bod - 1392/6/17
    فک کن خواهرتم - محمد نادر وشما عالین بخدا - 1392/6/11
    شایان - وبت عالیه - 1392/6/1
    وحید - خوبه وبت یه سر هم به ما بزن - 1392/6/1
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    به همه چیز درباره ی کامپیوتر امتیاز دهید